تولدت مبارک آقای سر به هوا !
- شنبه ۳۱ تیر ، ۱۲:۵۸ ب.ظ
- روزنوشت
- ۳۳۳۳ بازدید
بزرگ شدم ، کمى بیشتر از سال قبل ، قد کشیدم و انگشتانم کمى بلندتر شده است .. اکنون که این نوشته را ثبت میکنم در نخستین ساعات بیست و چند سالگى قدم میزنم . نیمى از راه زندگى را رفته ام و هنوز چند شعر و قهوه براى ادامه حیات مانده است ...
از درخت مادر جدا شده ام و حالا ریشه ایى نازک در خاک دارم ، گرما نوازشم میکند و سوز زمستان به چین هاى پیشانى ام اضافه میکند ! من امروز را خوشحالم ، خوشحال از اینکه زادروزم را جشن میگیرم ؛ از اینکه کامل تر میشوم و هر روز ریشه هایم بیشتر به زیر خاک میرود ..
و امید دارم روزى این دانه تابستانى ، به درختى قطور و همیشه سبز تبدیل شود تا کمترین سودش براى اطرافیان سایه خنک و عطر گس کاجش باشد ..
استشمامم کن ،
عطرم را احساس میکنى ؟
یادگارى ات را روى شاخه هایم بنویس و مرا در شعرهایم جستجو کن ،
شاید روزى اسمم را ،
لا به لاى قافیه اى ،
و یا در ایهام و آرایه اى ،
پیدا کردى .
تولدت مبارک بیست و چند ساله ترین کاج زمینى ...
حرفی نیست ، نمیدونم باید شاد باشم یا ناراحت ! بخندم یا غصه دار سال های از دست رفته زندگیم باشم . به نظر من زادروزی رو میتونیم جشن بگیریم که از نتیجه عملکردمون راضی باشیم و احساس کنیم نسبت به سال قبل بیشتر به سود اطرافیانمون نفس کشیدیم . قوی تر شدیم و کمتر توی عمق زندگی فرو رفتیم . خدارو بیشتر وارد سفره زندگیمون کردیم و بیشتر به اضافه شدن زیبایی های زندگی کمک کردیم . من امروز تقریبا به نیمه راه رسیدم ، نیمه راهی که شاید خیلی کوتاه تموم بشه و میدونم بیشتر از این هم کاری تو این دنیا ندارم . چندتا شعر که شاید فکری رو عوض کنه و دل هارو بیشتر به سمت عشق و دوست داشتن سوق بده ، چندتا عکس که بتونه درد و رنج بشر رو به تصویر بکشه و در آخر شاید اسمی که بعد از مرگم یادی رو همراهم کنه ..
سی و یکم تیرماه سال یکهزار و سیصد و نود و شش ، تولدم مبارک ..
تولدت مبارک من ...
- پنجشنبه ۳۱ تیر ، ۱۷:۱۳ ب.ظ
- روزنوشت
- ۳۱۳۳ بازدید
بزرگ شدم ، کمى بیشتر از سال قبل قد کشیدم و انگشتانم کمى بلندتر شد . دانه بلوط تابستانى بیست و چند سال دارد ! احساس میکنم نیمى از راه را رفته ام و هنوز چند شعر و قهوه براى ادامه زندگى ام مانده است ...
از درخت جدا شده ام و حالا ریشه اى در خاک دارم ، گرما نوازشم میکند و عصرهاى تابستان به چین هاى پیشانى ام اضافه میکند ! خوشحالم که زادروزم را جشن میگیرم . خوشحال از اینکه کامل تر میشوم و هر روز به بیشتر به زیر خاک میروم ...
عطر من را حس میکنى ؟ یادگارى ات را روى شاخه هایم بنویس و مرا در شعرهایم جستجو کن ،
شاید ،
روزى ،
لا به لاى قافیه اى ،
در ایهام و آرایه اى ،
مرا پیدا کردى ...
تولدت مبارک بیست و چند ساله ترین دانه بلوط ...
#مسعودکوثرى
تولد یک سالگی و یک چالش متفاوت !
- پنجشنبه ۱۷ تیر ، ۱۲:۰۰ ب.ظ
- خبرهای مهم
- ۱۲۸۶۹۴ بازدید
روزنوشت های آقای سر به هوا و گاهی سر به هواترین موجود روی زمین که حتی گاهی پسورد ورود به پنل وبش رو هم فراموش میکنه و با سوزاندنه کلی فسفر هم به نتیجه ای نمیرسه و به ناچار دست به تقلب از روی پسوردهای سیو شده تو فایرفاکس میزنه امروز وارد دومین سال فعالیت خودش شد . وای خدا که چقدر زود گذشت ؛ هیچ فکرشو نمیکردم بتونم 9 سال وبلاگ نویسی رو ادامه بدم و بعد از بارها و بارها پاک شدن مطالبم و از دست رفتن نوشته های قدیمیم هنوز هم سر پا بمونم و با هزار شوق و ذوق بشینم پای نوشتن . نوشتنی که گاه ساعت ها به درازا میکشه و من فارغ از هر فکر و خیالی کلمه هارو کنار هم ردیف میکنم تا از حجم افکارم بکاهم و از سرازیر شدنشون به داخل جمجمه ام جلوگیری کنم !
تو این یکسال بهترین دوست هایی که تنها اسمشون مجازیه و برای من از هزار دوست واقعی با ارزشترین رو پیدا کردم . دوستهایی که شاید نهایت ارتباطمون تو کامنتدونی زیر پست ها باشه ولی درکشون از متن های من غیرقابله توصیفه . خیلی خوشحالم از اینکه یه جمع حدودا 150 نفری رو در کنار خودم دارم که همیشه میتونم روی هم فکری و کمکشون حساب کنم . دوستهایی که به من موجودیت میبخشن و تنهادلخوشیه من برای نوشتن به حساب میان .
17 تیرماه روزی بود که به طور جدی بعد از نابود شدن بلاگفای رو به زوال وارد بیان بلاگ شدم و اولین پستم رو ساعت 15:20 دقیقه بعد از ظهر با عنوان " سلام وبسایت جدید ... " منتشر کردم ...
چقدر ذوق پشته همین " سلام وبسایت جدید ... " بود و احساس میکردم تمام وسایلم رو تو یه کوله ریختم و روی یه تپه بلند رو به روی شهری وایستادم که قراره زندگیه جدیدی رو توش شروع کنم . روزها گذشت و گذشت ؛ از خاطرات " کارمند بانک " گفتیم و از خوشحالی برداشته شدن "12 سال تحریم " خوشحال شدیم . از دردسرهای " من ، مامان ، تلگرام " شکایت کردیم ، با خاطره " عزت الله انتظامی در خواب " خندیدیم و گاهی با " لذت جنسی ؛ به چه قیمتی " اشک ناراحتی ریختیم . با هم به " خدمت مقدس سربازی " رفتیم و حتی " ماشین بابا را نصف کردیم ! " و این داستان همچنان ادامه دارد ...
به همین مناسب میخوام تمام دوست های بلاگیم رو به یه چالش دعوت کنم ! چالشی با عنوان " به بهانه تولد آقای سر به هوا ... " یا " مینویسم برای مرد بارانی ... " . شما باید تو این چالش یک پست از بلاگتون رو به توصیفی از نوشته های من ، شخصیت من و جالبترین قسمت بلاگ من اختصاص بدین . به این صورت که نظرتون راجع به من ، شکل و ظاهر بلاگم ، نوشته هام و سایر قسمت های بلاگم رو اعلام میکنید و در آخر هم با یه جمله چند کلمه ای درباره وبم نوشته تون رو به پایان میرسونین .
شرکت توی این چالش اختیاریه و من همه شما رو به این اتفاق دعوت میکنم . شما تا پنجشنبه 24 تیر ساعت 12:00 ظهر فرصت دارین و بعد از اون من شروع به خوندن همه نوشته ها میکنم و به بهترین نوشته علاوه بر ارسال پستش توی بلاگم یه قالب به سلیقه خودش هدیه میدم ...
پی نوشتـــ :
بعد از اتمام این چالش توی پست بعدی اسم تمام شرکت کننده ها به همراه برنده اعلام میشه ...

درون من مردی عجیب زندگی می کند که هیچ گاه سر از کارهایش در نمی آورم . گاهی غیر قابل کنترل و ناشناختنی و گاهی بشدت رام و دست یافتنی است . دارم تمام تلاشم را می کنم که این مرد را کشفش کنم . راستی ، من میم صدایش می کنم . اول اسم خودم و باید اعتراف کنم که عاشق این معمای درونم هستم وگرنه تمام زار و زندگیم را بهم نمی ریختم که بشناسمش ...
موضوعات
بایگانی
- دی ۱۳۹۹
- شهریور ۱۳۹۹
- مرداد ۱۳۹۹
- تیر ۱۳۹۹
- فروردين ۱۳۹۹
- اسفند ۱۳۹۸
- بهمن ۱۳۹۸
- دی ۱۳۹۸
- آذر ۱۳۹۸
- آبان ۱۳۹۸
- مهر ۱۳۹۸
- شهریور ۱۳۹۸
- تیر ۱۳۹۸
- خرداد ۱۳۹۸
- ارديبهشت ۱۳۹۸
- اسفند ۱۳۹۷
- دی ۱۳۹۷
- آذر ۱۳۹۷
- آبان ۱۳۹۷
- مهر ۱۳۹۷
- شهریور ۱۳۹۷
- مرداد ۱۳۹۷
- تیر ۱۳۹۷
- خرداد ۱۳۹۷
- اسفند ۱۳۹۶
- بهمن ۱۳۹۶
- دی ۱۳۹۶
- آذر ۱۳۹۶
- آبان ۱۳۹۶
- مهر ۱۳۹۶
- شهریور ۱۳۹۶
- مرداد ۱۳۹۶
- تیر ۱۳۹۶
- خرداد ۱۳۹۶
- ارديبهشت ۱۳۹۶
- فروردين ۱۳۹۶
- اسفند ۱۳۹۵
- بهمن ۱۳۹۵
- دی ۱۳۹۵
- آذر ۱۳۹۵
- آبان ۱۳۹۵
- مهر ۱۳۹۵
- شهریور ۱۳۹۵
- مرداد ۱۳۹۵
- تیر ۱۳۹۵
- خرداد ۱۳۹۵
- ارديبهشت ۱۳۹۵
- فروردين ۱۳۹۵
- اسفند ۱۳۹۴
- بهمن ۱۳۹۴
- دی ۱۳۹۴
- آذر ۱۳۹۴
- آبان ۱۳۹۴
- مهر ۱۳۹۴
- شهریور ۱۳۹۴
- مرداد ۱۳۹۴
- تیر ۱۳۹۴
برچسب
مطالب گذشته
- چندتا داستان عجیب ولی واقعی !
- چالش ده سوال وبلاگی !
- نوید میدهند این مرز دار جوانان را ..
- برای عرفان ، طراحی که دیگر نیست ..
- بابا قهرمانه ..
- نگاه دقیق تر به بیماری کرونا !
- معرفی سریال ؛ خانه کاغذی
- من آدم فشرده کاری می باشم !
- مهمون نمیخواین ؟!
- سال نه چندان نو مبارک !
- حلقه مفقودی به نام مدیریت بحران !
- سیگارتم من میکشم !
- خواستن ، قطعا شدن است !
- این پست برای فردای یلداست !
- صرفا لب و دهن نباشیم !