کارمند بانک ...
- چهارشنبه ۲۴ تیر ، ۱۶:۴۹ ب.ظ
- روزنوشت
- ۳۱۳۹ بازدید
چک هارو به همراه فیش واریز و کارت ملیم گذاشتم رو به روی کارمند بانک تا کارمو انجام بده . دیدم توجهی نمیکنه و داره با موبایلش حرف میزنه . یه خورده منتظر موندم و چیزی نگفتم بهش چون بالاخره پیش میاد برای هر کسی ...
بعد از ده دقیقه چک هارو برداشت و گذاشت جلوش و هنوز گوشیش دستش بود و داشت صحبت میکرد ! یه خورده با برگه ها بازی کرد و بالاخره مشغول وارد کردن اطلاعات تو سیستمش شد . یه جمله به آقای پشت تلفن میگفت و یه عدد و رقم رو وارد میکرد ! منم دیگه صبرم تموم شد و گفتم آقای محترم چک هارو بده به من میرم یه باجه دیگه انجام بده شما هم تا صبح صحبت کن ! حرفشو قطع کرد و با یه قیافه طلبکارانه نگام کرد ! انگار من داشتم با تلفن صحبت میکردم و معطلش کردم ! یه پوزخند زشت زد و گفت دارم انجام میدم نمیبینی ؟! گفتم زودتر لطفا مردم کار دارن اگه شما نداری ...
با کمال پر رویی تلفنش رو قطع نکرد و باز مشغول به کار شد ! چک ها رو به حساب واریز کرد و رسیدشو به من داد و گفت به سلامت ! منم گرفتم و برگشتم دفتر . یه خورده رفتم جلوی کولر تا خنک بشم که یه شماره ناشناس بهم زنگ زد ! جواب دادم و دیدم مسئوله بانکه ! گفت آقای فلانی مبلغ چکتون رو اشتباه وارد کردم اگه زحمتی نیست تشریف بیارین بانک ! اینو که گفت خونم به جوش اومد ! گفتم دارم میام .
کلی تو آفتاب رفتم تا رسیدم به بانک و پرسیدم مشکل چیه که کارمنده به ظاهر محترم گفت به جای 300،000،000 ریال من 300،000 به حساب واریز کردم ! شما یه فیش دیگه بنویس بقیه اش رو بریزم !
تو چشماش نگاه کردم گفتم شما مدرک تحصیلیت چیه ؟ به نظر خودت کسی برای 300 هزار ریال یا همون 30 هزار تومن چک میکشه ؟ کی شمارو اینجا استخدام کرده ؟ با کمال پر رویی جواب داد اشتباه واسه آدمیزاده دیگه ! گفتم آره ولی نه واسه کارمند بانکی که مردم اعتماد کامل دارن بهش !
عذرخواهی کرد و ما بقی مبلغو به حساب واریز کرد ...
واقعا آدم میمونه از کار بعضی ها ! کاش یکم به جای ادعاها پوچ و توخالی وجدانه کاری داشتیم ...
پی نوشتـــ :
احتمالا تا یکشنبه نیستم و چند روزی میرم سفر ...
تعداد نظرات این پست [ ۲۷ ] است ...


کاش میشد بزنم تو دهنش :)


همین میشه دیگه
آدمهای مغرور و پر مدعا


عید سعید فطر بر شما مبارک باد
و چقدر سخت است , که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
منتظر نظر شما برای حتما بخونید هستم

عید سعید فطر بر شما مبارک باد
و چقدر سخت است , که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
منتظر نظر شما برای حتما بخونید هستم


سلام.
متاسفانه همین هست . و شما باید تشریف می بردید پیش رئیس بانک و بهشون می فرمودید که کارمند ابله شما به جای رسیدگی کار من مانند خاله خان باجی های گوشه حمام زنانه شش ساعت با موبایلش صحبت می کرد و اصلا حواسش به ارباب رجوع نیست . مبلغ چک من رو اشتباه وارد سیستم کرده. اینجا مخابرات هست یا بانک؟ حداقل با این کار رئیس بانک متوجه بشه کارمند هاش مشغول چه کاری هستند .
ما اعتراض نکنیم همان کارمند بانک گمان می کند که باید این کار را انجام بدهد و کسی حق اعتراض ندارد. در اکثر کشور های پیشرفته اگر چنین اتفاقی بیفتند مطمئنا کارمند بانک به راحتی آن بانک را ترک خواهد کرد. اما خب اینجا ایران است ...

مطمئنم اگر احساس مسئولیت میکرد و قرار بود از مدیر بازخواست بشه هیچوقت اینقدر بی انگیزه و پر توقع کار نمیکرد !
مسافرت خوش بگذره
واقعا اعصاب خورد کنه این جور اشتباه ها واقعا کلی ادم رو ناراحت میکنه
از بانک رفتن یا کلا هر مدل کار اداری منتفرم همیشه وقتی مامانم یه کار بانکی بهم میده خیلی شیک از ریز کار در میریم بعدا البته یه جای دیگه جبران میکنم



قبلا که توی یه موسسه کار میکردم اگه اتفاقی یه مشتری از دستمون ناراحت میشد و میرفت پیش رئیس شعبه بعدش رئیس میومد همه مون رو میشست میزاشت کنار! رئیس ها متفاوتن خب ...

ما بچه های شهرستان یا حداقل شهر خودم اینجوری نیستیم
متاسفانه
واسه همینم همیشه حقمون ضایع میشه و به رومون نمیاریم

(البته جدی میشه از زیر کار در رفت ها من زیاد از زیر کار درمیریم مشکلی هم پیش نمیاد ) این قسمت داخل پرانتز فرصا جهت شوخی بود

لازمه آدم هر چیزیو بلد باشه به نظر من ...
دقیقا این هرچیزی که باید بلد باشم منظورت اشکال املایی ام بود ؟
یا کارهای بانکی
از لحظا املای که واقعا حواسم نبود واینکه تا خواستم درستش کنم ارسال رو زده بودم ودیگه دیر شده بود
کارهای بانکی ام بلدم اعصابش رو ندارم وتازه من هنوز بچه ام وقت زیاده برای بانک رفتن

چون بالاخره یه روزی و یه جایی لازمت میشه دونستنش ...

خاک عالم حالای بابای منم کارمنده بانکه ینی تو محل کارش بهش میگن فرفره
تو کمتر ازپنج دیقه کارمشتری رو راه می اندازه تازه اینقد سادس که کارای همکاراشم انجام میده

انشالله همیشه زنده باشن ...

خیلی مهم!


درون من مردی عجیب زندگی می کند که هیچ گاه سر از کارهایش در نمی آورم . گاهی غیر قابل کنترل و ناشناختنی و گاهی بشدت رام و دست یافتنی است . دارم تمام تلاشم را می کنم که این مرد را کشفش کنم . راستی ، من میم صدایش می کنم . اول اسم خودم و باید اعتراف کنم که عاشق این معمای درونم هستم وگرنه تمام زار و زندگیم را بهم نمی ریختم که بشناسمش ...
موضوعات
بایگانی
- دی ۱۳۹۹
- شهریور ۱۳۹۹
- مرداد ۱۳۹۹
- تیر ۱۳۹۹
- فروردين ۱۳۹۹
- اسفند ۱۳۹۸
- بهمن ۱۳۹۸
- دی ۱۳۹۸
- آذر ۱۳۹۸
- آبان ۱۳۹۸
- مهر ۱۳۹۸
- شهریور ۱۳۹۸
- تیر ۱۳۹۸
- خرداد ۱۳۹۸
- ارديبهشت ۱۳۹۸
- اسفند ۱۳۹۷
- دی ۱۳۹۷
- آذر ۱۳۹۷
- آبان ۱۳۹۷
- مهر ۱۳۹۷
- شهریور ۱۳۹۷
- مرداد ۱۳۹۷
- تیر ۱۳۹۷
- خرداد ۱۳۹۷
- اسفند ۱۳۹۶
- بهمن ۱۳۹۶
- دی ۱۳۹۶
- آذر ۱۳۹۶
- آبان ۱۳۹۶
- مهر ۱۳۹۶
- شهریور ۱۳۹۶
- مرداد ۱۳۹۶
- تیر ۱۳۹۶
- خرداد ۱۳۹۶
- ارديبهشت ۱۳۹۶
- فروردين ۱۳۹۶
- اسفند ۱۳۹۵
- بهمن ۱۳۹۵
- دی ۱۳۹۵
- آذر ۱۳۹۵
- آبان ۱۳۹۵
- مهر ۱۳۹۵
- شهریور ۱۳۹۵
- مرداد ۱۳۹۵
- تیر ۱۳۹۵
- خرداد ۱۳۹۵
- ارديبهشت ۱۳۹۵
- فروردين ۱۳۹۵
- اسفند ۱۳۹۴
- بهمن ۱۳۹۴
- دی ۱۳۹۴
- آذر ۱۳۹۴
- آبان ۱۳۹۴
- مهر ۱۳۹۴
- شهریور ۱۳۹۴
- مرداد ۱۳۹۴
- تیر ۱۳۹۴
برچسب
مطالب گذشته
- چندتا داستان عجیب ولی واقعی !
- چالش ده سوال وبلاگی !
- نوید میدهند این مرز دار جوانان را ..
- برای عرفان ، طراحی که دیگر نیست ..
- بابا قهرمانه ..
- نگاه دقیق تر به بیماری کرونا !
- معرفی سریال ؛ خانه کاغذی
- من آدم فشرده کاری می باشم !
- مهمون نمیخواین ؟!
- سال نه چندان نو مبارک !
- حلقه مفقودی به نام مدیریت بحران !
- سیگارتم من میکشم !
- خواستن ، قطعا شدن است !
- این پست برای فردای یلداست !
- صرفا لب و دهن نباشیم !