مامان ، تلگرام ، من !
- دوشنبه ۲۶ مرداد ، ۱۸:۰۵ ب.ظ
- روزنوشت
- ۴۱۲۵ بازدید
مامانم همیشه به اینکه منو و بابام همش سرمون تو گوشیه اعتراض داشت و کلی
سرمون غر میزد که مگه کار و زندگی ندارین که یه بند دارین با این کوفتی ور
میرین ! البته من خیلی بیشتر مشغوله موبایل یا همون کوفتیه مامانم و بابام
فقط شب ها که میاد خونه یه نیم ساعتی اخبارو از تو موبایل دنبال میکنه و یه
چرخی تو اینترنت هم میزنه وگرنه بیشتر وقتشو پای تلویزیون یا کنار مامانمه
...
این قضیه و حرفای مامان همیشه تکرار میشد ! مثل همه مامان ها که
ماشالله استاد غر زدن و بزرگ کردن مسائلن ! مثلا وقتی آخر شب از بیرون میای
خونه بابات میگه کجا بودی و با یه جمله کوتاه " بیرون بودم " بیخیالت میشه
ولی امان از مااماان ! تا خود صبح سوال پیچت میکنه و پیش خودش فکر میکنه
الان رفتی پیش رفیق ناباب و با هم نشستین کراک و شیشه و ... کشیدین و چندتا
بسته مخدر هم بردین فروختین به مشتری هاتون و سر راه چندتا بانک هم زدین و
بعد اومدین خونه و تا نبندتتون به تخت و ترکتون نده کوتاه نمیاد ! خدا
نگهشون داره ، یه روز نباشن با این کارآگاه بازیاشون دق میکنیم ...
خلاصه
که این گیر دادن ها ادامه داشت تا ما یه روز به قول بابام از روی شکم سیری
و به بهانه اینکه آیفون 16 گیگ زود پر میشه و قدیمی شده رفتیم یه 128 گیگ
خریدیم و با کلی ذوق آوردیم خونه ! همینکه مامانه اینو دست ما دید گفت دیگه
تموم شد ! شب و روز مشغول بود حالا رفته یه 128 گیگ خریده که کلا نباشه
پیش ما :))
فرداش گوشیه قبلیمو دادم به مامانم و گفتم بیا یکم با
تکنولوژی آشناتر شو و تو هم به جمع معتادای مجازی اضافه شو ! اولش کلی
مخالفت کرد و گفت قربونت ؛ من به همین نوکیای خودم راضیم و وقتمو پای این
چیزا هدر نمیدم ولی بعدش که اصرار کردم قبول کرد . اولاش نهایت استفادش از
گوشی اس ام اس و زنگ بود ولی به اصرار بابام تلگرام و وایبر و ... نصب کرد !
چشمتون
روز بد نبینه ! رصدها و سوال پیچ های مادرانه دوبرابر شد ! تا عکس عوض
میکردم مسیج میداد که سرکاری یا داری عکاسی میکنی ! اینجوری مریض میخواد
بیاد زیر دست تو ؟ حالا مشکل ما به همینجا ختم نشد و بابام اینستاگرام هم
درست کرد واسه مامانم و یادش داد چطوری باهاش کار کنه ! از اون روز هر وقت
میومدم خونه یه چیز جدید میدیدم ! تو فلان پیج نوشته بود سیرابی واسه پوست
صورت خوبه ! تو یه پیج دیگه نوشته بود با پای راست برین حموم !
یه مدتی
گذشت و دیدم مامانم هم کم کم معتاد شده و تا یه فرصتی گیر میاره میره سر
گوشیش و آشپزخونه هم هر روز کمتر از روز قبل ازش استفاده میشد ! حتی شب ها
موقع خواب نور گوشیش از تو اتاق من معلوم بود و میدیدم داره نوتیفیکیشن
هاشو ( ! ) چک میکنه :))
همینطوری گذشت که خودش خسته شد و اومد گفت تو و
بابان واقعا آدمو تو چه کارایی وارد میکنین ! بیا این گوشیو بگیر و همه
برنامه هارو پاک کن ، این چیزا به ما نیومده ! منم که خدا خواسته همرو پاک
کردم و زندگی به روال خودش برگشت !
دیشب که سرم تو گوشی بود در اتاقمو باز کرد و گفت من نمیدونم تو این کوفتی چی گم کردی که هیچوقت پیدا نمیشه :|
زیاد جدی نگیرین ! غر زدن جزوی از طبیعت مادرهاست :|
پی نوشتـــ :
لطفا وقتی کامنت میذارین آدرس بلاگتونم ارسال کنین تا بتونم پیداتون کنم .
تعداد نظرات این پست [ ۴۵ ] است ...
اینا حق دارن گیر بدن , تیکه بندازن ,ما قربون گیر دادنشون هم می ریم :))
ولی
باقی افراد خانواده رو کجای دلمون بذاریم ?! :|

توی خونه ما کسی به داداش ها کاری نداره. من جای مامان و بابا بهشون گیر میدم. ...

یه پستی هم قبلن تر ها راجع به همین مقوله نوشته بودم ... فکر کنم خونده باشیش !
من وقتی فالو ریکوئست بابامو تو اینستاگرام دیدم به ثانیه نکشیده بلاکش کردم !
کلی از قابلیت های واتس اپ رو هم برای مامانم غیر فعال کردم
وااالااااااا

به به
چه مامانی
مامای من میگه
تو اخر کور میشی
یا کر میشی
خدا همه ی مامان ها رو حفظ کنه

با تشکیل یک گروه جدید در تلگرام موافقید؟؟
اسمش را هم بگذاریم "انجمن وبلاگ نویسانِ بدونِ مغز"، البته دورز از جانِ شما : )
همیشه بروز باشید و آنلاین ؛))
در پناه حق

سلامتی همه ی مادرااا ان شالله

خلاصه این که واسه ما هم دعا کنید!!


اون اوایل که سِگا بود همش پایِ بازی بودم :)
بعدشم که کامپیوترو گوشیو این نرم افزاو ...


من دقت نکردم به کامنت شما ...

رنجِ بی پایان تلگرام
خسته ام از بس که گفتند
:شغلِ بیکاران تلگرام :)


پست آشپزی نمیذاشتن؟؟؟ :))
واقعا اینستا و تلگرام از کار و زندگی انداختتمون من همین دیشب حذف کردم هردو رو ببینم چقد میتونم تحمل کنم :-D

اخی
پس این مشکل همه جاییبیهههه
ایشالله زنده باشنننننن

خدا حفظ کنه مامانتونو و سلامت
مامان منکه گاهی اوقات کلا از من قطع امیدمیکنه و از اون چشم و ابرو اومدنش میدونم اوفف غرغرا شروع خواهد شد.بیشترین بحران من و مامانم مال زمانی بود که اینترنت خونه ها dial up بود و از خط خونه باید وصل میشدی دیگه مکافاتی داشتم من بیا و ببین!!!

سنتون را که جایی ننوشتید ولی فک کنم از من بزرگترید!
حالا خوبه در مورد شما فقط گیر و غره!
واسه من گیر میدن و محدودیت میذارن و ازم میگیرند و خیلی چیزها!
موفق باشی!!!

غر زدناش خییییییییییییییییلی زیاد تر از حد معموله


#گیرهای_مامانی
D:

مادر من ب توصیه ی دکتر میگه باید لپ تاپتو پرت کنم تو باغچه!! :|
تازه گوشیمو هم میخواد بندازه ی جای دیگه :دییییییی


من الان دقیقا 7ساعته پاکم دی:)
قربون همه مامانا برم من تک تکشون عشقههههه فدا مداشوووووون



بابای منم کاریم نداره فقط بعضی وقتا میگه تو چرا همش تو اینترنتی
تو تابستون هم اوضاع امن و امانه ولی وقتی مدارس باز میشه مامانم هی میگه نرو تو واتساپ که فردا فلان امتحانتو خراب کنی بشین درس بخون
یا مثلا چرا فلان ساعت آنلاین بودی مگه تو درس نداری؟
موقع امتحانات آخر سال هم واتساپمو حذف کردم رفتم بهش گفتم مامان نگاه کن واتساپمو حذف کردم و گوشیمم خاموشه
برای استاتوسمم نوشتم اگه باهام کاری دارن به گوشی تو زنگ بزنن
بعد مامانم بهم میگه اینم فقط برا یه روزته
و خداشاهده دوهفته واتساپم حذف بود و درس میخوندم
و همه نمراتمم عالی شد
و تنها برنامه ای که دارم همین واتساپه !



والا ما که عکاس نیستیم فقط عکاسی رو دوست داریم ...
چشم اومدم ...



بله ، حتما ...

*** ****** ****** *************
میدونم تو بیان نمیشه کامنت ها رو حذف کنی
واسه همین تو پست ها قدیمی گذاشتم




درون من مردی عجیب زندگی می کند که هیچ گاه سر از کارهایش در نمی آورم . گاهی غیر قابل کنترل و ناشناختنی و گاهی بشدت رام و دست یافتنی است . دارم تمام تلاشم را می کنم که این مرد را کشفش کنم . راستی ، من میم صدایش می کنم . اول اسم خودم و باید اعتراف کنم که عاشق این معمای درونم هستم وگرنه تمام زار و زندگیم را بهم نمی ریختم که بشناسمش ...
موضوعات
بایگانی
- دی ۱۳۹۹
- شهریور ۱۳۹۹
- مرداد ۱۳۹۹
- تیر ۱۳۹۹
- فروردين ۱۳۹۹
- اسفند ۱۳۹۸
- بهمن ۱۳۹۸
- دی ۱۳۹۸
- آذر ۱۳۹۸
- آبان ۱۳۹۸
- مهر ۱۳۹۸
- شهریور ۱۳۹۸
- تیر ۱۳۹۸
- خرداد ۱۳۹۸
- ارديبهشت ۱۳۹۸
- اسفند ۱۳۹۷
- دی ۱۳۹۷
- آذر ۱۳۹۷
- آبان ۱۳۹۷
- مهر ۱۳۹۷
- شهریور ۱۳۹۷
- مرداد ۱۳۹۷
- تیر ۱۳۹۷
- خرداد ۱۳۹۷
- اسفند ۱۳۹۶
- بهمن ۱۳۹۶
- دی ۱۳۹۶
- آذر ۱۳۹۶
- آبان ۱۳۹۶
- مهر ۱۳۹۶
- شهریور ۱۳۹۶
- مرداد ۱۳۹۶
- تیر ۱۳۹۶
- خرداد ۱۳۹۶
- ارديبهشت ۱۳۹۶
- فروردين ۱۳۹۶
- اسفند ۱۳۹۵
- بهمن ۱۳۹۵
- دی ۱۳۹۵
- آذر ۱۳۹۵
- آبان ۱۳۹۵
- مهر ۱۳۹۵
- شهریور ۱۳۹۵
- مرداد ۱۳۹۵
- تیر ۱۳۹۵
- خرداد ۱۳۹۵
- ارديبهشت ۱۳۹۵
- فروردين ۱۳۹۵
- اسفند ۱۳۹۴
- بهمن ۱۳۹۴
- دی ۱۳۹۴
- آذر ۱۳۹۴
- آبان ۱۳۹۴
- مهر ۱۳۹۴
- شهریور ۱۳۹۴
- مرداد ۱۳۹۴
- تیر ۱۳۹۴
برچسب
مطالب گذشته
- چندتا داستان عجیب ولی واقعی !
- چالش ده سوال وبلاگی !
- نوید میدهند این مرز دار جوانان را ..
- برای عرفان ، طراحی که دیگر نیست ..
- بابا قهرمانه ..
- نگاه دقیق تر به بیماری کرونا !
- معرفی سریال ؛ خانه کاغذی
- من آدم فشرده کاری می باشم !
- مهمون نمیخواین ؟!
- سال نه چندان نو مبارک !
- حلقه مفقودی به نام مدیریت بحران !
- سیگارتم من میکشم !
- خواستن ، قطعا شدن است !
- این پست برای فردای یلداست !
- صرفا لب و دهن نباشیم !
اره غر زدن جزوی از طبیعتشونه....
خوشحال میشم یه سری به وبلاگم بزنید و نظری بدین
texting.blog.it