پسرک کنکوری و رویای قد بلند شدن !
- چهارشنبه ۱۶ دی ، ۲۳:۱۳ ب.ظ
- روزنوشت
- ۳۵۳۶ بازدید
کلا ما قد بلندا برای خودمون یه فرهنگ و روش زندگی خاصی داریم ! اصلا همین که قد بلندیم خیلی خاصیم ! خیلی خفنیم ! اصلا خود من ! چقدر خفنم ! چقدر فرهنگ زندگیم متفاوته ! چقدر با اباهت و جذبه ام ! تو خیابون راه میرم همه میگن ماشالله ! خونه فامیل میرم میگن به به چه جوون رشیدی ! تو بیمارستان میرم میگن چه دکتر رعنایی ! خلاصه خیلی اصلا خیلی :))
اینایی که خوندین از دیدگاه قد کوتاهاس ! قد بلند بودن همچین هم قشنگ نیست ! بیماری های قلبی و عروقی و حتی ماهیچه ای اسکلتی تو قد بلندها بیشتره . بیشتر باید مراقب باشن وقتی که از خواب بلند میشن یا حرکت های ناگهانی میکنن . اصلا اینارو ول کن ! تو تاکسی سوار میشی یه ربع طول داره خودتو هشت تا تا کنی تا اون عقب کنار بقیه جا بشی . سوار مترو میشی با صورت میری تو میله بالا سرت . اتوبوس هم که نگم دیگه براتون ! چندباری نزدیک بوده گردنم قطع بشه کلا !
امروز وقتی داشتم از بیمارستان برمیگشتم خونه سوار بی آر تی شدم . اتوبوس تقریبا شلوغ بود و فقط یه صندلی خالی داشت . نشستم رو همون صندلی و کنارم یه پسر 16 ، 17 ساله بود که داشت از مدرسه برمیگشت . چند دقیقه ای گذشت که گفت سلام ببخشید میتونم وقتتون رو بگیرم چندتا سوال بپرسم ؟! گفتم جانم بپرس . گفت شما قدتون چنده ؟! گفتم 189 ! گفت من الان 17 سالمه و قدم 170 میخواستم بدونم باید چی کار کنم که مثل شما قدم بلند بشه ! منم که انگار از استیو جابز پرسیدن چی شد که اپل رو بنیان گذاری کردی یه بادی انداختم تو سینه و گفتم : متاسفانه هیچی ! همش به وراثت برمیگرده ! تو میتونی با ورزشهای کششی و والیبال و بسکتبال کمک کنی به رشد خودت ولی دارو و درمانی به اسم رسیدن به قد دلخواه وجود نداره . براش توضیح دادم همه چیزو ، از مزایا و معایبش گفتم و خلاصه یه نیم ساعتی تا برسم به مقصد با هم حرف زدیم .
تجربه جالبی بود برام ! تا حالا کسی ازم اینطوری سوال نکرده بود و ازم راهنمایی نخواسته بود ! بهش گفتم پدر یا داییت قد بلنده ؟ گفت آره ؛ گفتم پس به احتمال زیاد تو هم قد بلند میشی نگران نباش . ازم راجع به درس پرسید و گفت دوست داره پزشک بشه ، پرسید چی خوندم و الان چی کار میکنم و وقتی براش حرف میزدم اینقدر با دقت گوش میداد که خودم کیف میکردم . قشنگ معلوم بود بچه با استعداد و باهوش و پر انگیزه ایه . درسش هم خوب بود انگار و مثل زمان مدرسه من عاشق زیست شناسی بود . حتی کلی تعجب میکرد که من هنوز از زیست دبیرستان یادمه و جای شکل های کتاب هم میدونم .
وقتی رسیدیم اون یه ایستگاه از من زودتر پیاده شد و موقع رفتن شمارم رو گرفت . گفتم هر موقع دوست داشتی بهم زنگ بزن یا مسیج بده . با هم خداحافظی کردیم و رفت . از اون روز هر چند وقت یکبار بهم مسیج میده و میگه پیشرفتش چطوری بوده و منم تا جایی که بتونم کمکش میکنم ...
شاید این اتفاق یه برخورد ساده مثل هزاران برخوردی باشه که تو طول شبانه روز با مردم داریم و خیلی به چشم نیاد ، ولی احساس خیلی خوبی به من داد . یه حس مفید و موثر بودن ! و میدونم که اون پسر استارت موفقیت رو زده . چون میخواد به اهدافش برسه .
راستی ! قد بلندی یا کوتاهی خیلی تفاوتی نداره ! آدم ها باید تو انسانیت بلندتر از بقیه باشن ...
پی نوشتـــ :
مشغول نوشتن بودم لیوان چاییم سر شد ...
این آتیش زدن سفارت هم داستانی شدها ! راجع بهش حرف نزنم بهتره !
تعداد نظرات این پست [ ۳۲ ] است ...







عالی بود :دی
هیچ اتفاقی بی دلیل نیست،پشت این دیدار شما دو تا ،ماجراها نهفته،شاید این پسر سالها بعد ،ریس جمهور آینده،دکتر غریب آینده،دکتر مصدق و ... باشه ولی هیچوقت شما فراموش نمیکنه.

و شاید پارتی ما شد :دی
از دیگر عواقب قد بلندی اینا هستن.
صمد جون قدت بلنده اینا و بذار بالای کمد...اون پرده ها رو باز کن ...اونارو بیار پایین...اونارو بذار بالا...اون پرده رو نصب کن... لامپ و عوض کن ...و هرچی که اون بالا بالا هاست مربوط به آدمای قد بلنده...از همه بدتر هم پاک کردن شیشه های بالای پنجره هاست !!!از طرف دیگه لباس پیدا کردن هم معضلیه برای خودش...
تازه وقتی همه ی فامیل میگن قدت بلنده و بعد میری باشگاه بسکتبال یا والیبال تازه می بینی کوتاهترین اونا 5 سانت ازت بلند تره!

بزنید قدش :دی

چطوری دکتر مسعودِ کچلْ جابز !!؟



انشالله :|



آزارم به کسی نمیرسه من :(



میشه به سرعت نور ...



ممنون رفیق ...
اندک اندک خیال به بیان مهاجرت کرد
گاهی که پژوهشسرا برمیگردم مجبورم که اتوبوس برگردم
و این طور مکالمه ها پیش میاد بعضی اوقات چیز های جالبی یاد میگرم گاهی موضوع دردناکی برخورد میکنم

چیه بلاگ اسکای بی امکانات !
خوش اومدی رفیق !




راجع به غلط املایی هم بگم که اینقدر فرصتم برای نوشتن کمه که محبورم به سرعت تایپ کنم و برنمیگردم یه دور بخونم :(
و اینکه داخلی جراحی هستم .
.
+ کاش همه به هم کمک میکردیم ...



سال دوم دبیرستان ..

درون من مردی عجیب زندگی می کند که هیچ گاه سر از کارهایش در نمی آورم . گاهی غیر قابل کنترل و ناشناختنی و گاهی بشدت رام و دست یافتنی است . دارم تمام تلاشم را می کنم که این مرد را کشفش کنم . راستی ، من میم صدایش می کنم . اول اسم خودم و باید اعتراف کنم که عاشق این معمای درونم هستم وگرنه تمام زار و زندگیم را بهم نمی ریختم که بشناسمش ...
موضوعات
بایگانی
- دی ۱۳۹۹
- شهریور ۱۳۹۹
- مرداد ۱۳۹۹
- تیر ۱۳۹۹
- فروردين ۱۳۹۹
- اسفند ۱۳۹۸
- بهمن ۱۳۹۸
- دی ۱۳۹۸
- آذر ۱۳۹۸
- آبان ۱۳۹۸
- مهر ۱۳۹۸
- شهریور ۱۳۹۸
- تیر ۱۳۹۸
- خرداد ۱۳۹۸
- ارديبهشت ۱۳۹۸
- اسفند ۱۳۹۷
- دی ۱۳۹۷
- آذر ۱۳۹۷
- آبان ۱۳۹۷
- مهر ۱۳۹۷
- شهریور ۱۳۹۷
- مرداد ۱۳۹۷
- تیر ۱۳۹۷
- خرداد ۱۳۹۷
- اسفند ۱۳۹۶
- بهمن ۱۳۹۶
- دی ۱۳۹۶
- آذر ۱۳۹۶
- آبان ۱۳۹۶
- مهر ۱۳۹۶
- شهریور ۱۳۹۶
- مرداد ۱۳۹۶
- تیر ۱۳۹۶
- خرداد ۱۳۹۶
- ارديبهشت ۱۳۹۶
- فروردين ۱۳۹۶
- اسفند ۱۳۹۵
- بهمن ۱۳۹۵
- دی ۱۳۹۵
- آذر ۱۳۹۵
- آبان ۱۳۹۵
- مهر ۱۳۹۵
- شهریور ۱۳۹۵
- مرداد ۱۳۹۵
- تیر ۱۳۹۵
- خرداد ۱۳۹۵
- ارديبهشت ۱۳۹۵
- فروردين ۱۳۹۵
- اسفند ۱۳۹۴
- بهمن ۱۳۹۴
- دی ۱۳۹۴
- آذر ۱۳۹۴
- آبان ۱۳۹۴
- مهر ۱۳۹۴
- شهریور ۱۳۹۴
- مرداد ۱۳۹۴
- تیر ۱۳۹۴
برچسب
مطالب گذشته
- چندتا داستان عجیب ولی واقعی !
- چالش ده سوال وبلاگی !
- نوید میدهند این مرز دار جوانان را ..
- برای عرفان ، طراحی که دیگر نیست ..
- بابا قهرمانه ..
- نگاه دقیق تر به بیماری کرونا !
- معرفی سریال ؛ خانه کاغذی
- من آدم فشرده کاری می باشم !
- مهمون نمیخواین ؟!
- سال نه چندان نو مبارک !
- حلقه مفقودی به نام مدیریت بحران !
- سیگارتم من میکشم !
- خواستن ، قطعا شدن است !
- این پست برای فردای یلداست !
- صرفا لب و دهن نباشیم !