حال خوش قدر کنار مسجد ارگ ...
- شنبه ۲۷ خرداد ، ۱۴:۳۱ ب.ظ
- روزنوشت
- ۱۸۶۰ بازدید
تا عصر پنجشنبه که از سر کار اومدم خونه برنامه ایی برای جایی رفتن نداشتم و تصمیم داشتم بخوابم تا شب اینقدر که خسته بودم . تازه پیش خودم گفتم نهایتا میرم مسجد محله خودمون یا محل قبلیمون پیش رفقای قدیمیم ولی انگار قسمت جای دیگه با یه حس و حال دیگه بود . ساعت حدودا 9 بود که یکی از دوستام زنگ زد و گفت امشب جایی نمیری ؟ گفتم نه هنوز برنامه مشخصی ندارم . گفت بیا با هم بریم مسجد ارگ ، من زیر انداز هم آوردم تو حیاطش بشینیم هوا هم خیلی خوبه ، هم دعامونو میخونیم هم جای باصفاییه . یکم من و من کردم و با دو دلی گفتم باشه بریم . قرارمون شد ساعت 12 . لباس پوشیدم ، یه قرآن کوچیک هم داشتم با یه مفاتیح خیلی قدیمی برش داشتم و با ماشین اون رفتیم سمت مسجد ارگ . مسیر خیلی شلوغ بود و پلیس همه راه هارو بسته بود ، ساعت حدود 1.30 بود که رسیدیم و رفتیم تو مسجد ارگ . جای سوزن انداختن نبود و یه متر مربع هم جا برای نشستن پیدا نمیشد . به زور اون گوشه کنارها یه جای کوچیک پیدا کردیم و زیر اندازمونو پهن کردیم برای نشستن . هوا خیلی خنک بود و باد ملایمی هم صورتمون رو نوازش میکرد . تا سحر اونجا بودیم ، حس خیلی خوبی داشت ، هم مراسم احیا بود و هم تغذیه روحی . وقتی داشتیم برمیگشتیم کلی خدارو شکر کردم برای این حس ناب ، برای داشتن خدا تو قلبم .. امشب هم قسمت بشه میریم ، دعامون کنید ...
تعداد نظرات این پست [ ۲۱ ] است ...





آقا التماس دعا شدیدا :)



مارو هم دعا کنید. ممنونم.









منبع : www.MardeBarani.ir


درون من مردی عجیب زندگی می کند که هیچ گاه سر از کارهایش در نمی آورم . گاهی غیر قابل کنترل و ناشناختنی و گاهی بشدت رام و دست یافتنی است . دارم تمام تلاشم را می کنم که این مرد را کشفش کنم . راستی ، من میم صدایش می کنم . اول اسم خودم و باید اعتراف کنم که عاشق این معمای درونم هستم وگرنه تمام زار و زندگیم را بهم نمی ریختم که بشناسمش ...
موضوعات
بایگانی
- دی ۱۳۹۹
- شهریور ۱۳۹۹
- مرداد ۱۳۹۹
- تیر ۱۳۹۹
- فروردين ۱۳۹۹
- اسفند ۱۳۹۸
- بهمن ۱۳۹۸
- دی ۱۳۹۸
- آذر ۱۳۹۸
- آبان ۱۳۹۸
- مهر ۱۳۹۸
- شهریور ۱۳۹۸
- تیر ۱۳۹۸
- خرداد ۱۳۹۸
- ارديبهشت ۱۳۹۸
- اسفند ۱۳۹۷
- دی ۱۳۹۷
- آذر ۱۳۹۷
- آبان ۱۳۹۷
- مهر ۱۳۹۷
- شهریور ۱۳۹۷
- مرداد ۱۳۹۷
- تیر ۱۳۹۷
- خرداد ۱۳۹۷
- اسفند ۱۳۹۶
- بهمن ۱۳۹۶
- دی ۱۳۹۶
- آذر ۱۳۹۶
- آبان ۱۳۹۶
- مهر ۱۳۹۶
- شهریور ۱۳۹۶
- مرداد ۱۳۹۶
- تیر ۱۳۹۶
- خرداد ۱۳۹۶
- ارديبهشت ۱۳۹۶
- فروردين ۱۳۹۶
- اسفند ۱۳۹۵
- بهمن ۱۳۹۵
- دی ۱۳۹۵
- آذر ۱۳۹۵
- آبان ۱۳۹۵
- مهر ۱۳۹۵
- شهریور ۱۳۹۵
- مرداد ۱۳۹۵
- تیر ۱۳۹۵
- خرداد ۱۳۹۵
- ارديبهشت ۱۳۹۵
- فروردين ۱۳۹۵
- اسفند ۱۳۹۴
- بهمن ۱۳۹۴
- دی ۱۳۹۴
- آذر ۱۳۹۴
- آبان ۱۳۹۴
- مهر ۱۳۹۴
- شهریور ۱۳۹۴
- مرداد ۱۳۹۴
- تیر ۱۳۹۴
برچسب
مطالب گذشته
- چندتا داستان عجیب ولی واقعی !
- چالش ده سوال وبلاگی !
- نوید میدهند این مرز دار جوانان را ..
- برای عرفان ، طراحی که دیگر نیست ..
- بابا قهرمانه ..
- نگاه دقیق تر به بیماری کرونا !
- معرفی سریال ؛ خانه کاغذی
- من آدم فشرده کاری می باشم !
- مهمون نمیخواین ؟!
- سال نه چندان نو مبارک !
- حلقه مفقودی به نام مدیریت بحران !
- سیگارتم من میکشم !
- خواستن ، قطعا شدن است !
- این پست برای فردای یلداست !
- صرفا لب و دهن نباشیم !